سنگر عشق

دوستدار ولایت

سنگر عشق

دوستدار ولایت

بایگانی

«پرواز همای» شوم موسیقی با دوپینگ اعتدال

شنبه, ۱۸ مهر ۱۳۹۴، ۰۷:۴۹ ب.ظ



حضور ایشان در کنار افرادی همچون «دریا دادور» و «فرشته ملک فرنود» و «یلدا عباسی» در کشور آمریکا، و تمرینِ ساز و آواز در کنار آن‌ها که با پخش فایل‌های صوتی و تصویری جلسات مشترک آن‌ها در فضای مجازی همراه بود، باعث شد که چهره‌ی واقعی او بیش از پیش در نظر همگان آشکار شود.

 به تازگی خبر انتشار آلبوم موسیقی و برگزاری کنسرت خواننده ای منتشر شد که موجبات شگفتی و تحیر  اهالی موسیقی و هنر را فراهم آورد. به راستی روشن نیست چطور بهتر از این می‌توان تیشه به ریشهی فرهنگ و مذهبمان زد. مُهمل‌گویی که در اشعار و سخنان خود نظام اسلامی را به سخره گرفته و محتوای آثارش نیز چیزی جز ابتذال و تبلیغ بی اخلاقی و ظالم نشان دادن حکومت نیست.

 

وقتی  موسیقی سنتی آب راکدی می‌گندد و تبدیل به مردابی خاموش می‌شود سر و کله‌ی حشراتی از این دست که با صدای «ویز ویز» خود قصد نوشیدن خون فرهنگ این ملت را کرده‌اند؛ پیدا می‌شود. وقتی که آنقدر موسیقی سنتی ما خمار و بیجان شده که اندک مخاطبی رغبت می‌کند چه چَهه‌های گوش‌خراش خوانندگان آن را گوش کند، و موسیقی سنتی ما که نمادی از فرهنگ و تمدن چند هزار ساله ی این سرزمین است؛ هر چه می‌گذرد به سمت کپی برداری از موسیقی‌های غربی که هیچ سنخیتی با فرهنگ این کهن بوم و بر ندارند؛ می‌رود، در چنین شرایطی است که به اعتقاد کارشناسان، سر و کلهی این جماعت  پیدا می‌شود. 

 

حال و روز این فرد هم به همین ترتیب است. درست مانند کسانی که با ادعای این‌که خواستار تغییر نظام موسیقی کشورند و با اعلام این که قصد ندارند از دیگر بزرگان این عرصه تقلید کنند؛ آثار خود را در بوق و کرنا کرده و این طرف و آن‌طرف دنیا به فعالیت می‌پردازند. و البته جماعتی هم که از این سرکشی‌های هنری سر ذوق می آیند و گمان می‌کنند که اگر گاهی زبانم لال! از این ابتذال حمایت نکنند چیزی از قیافه و ژست هنرمندانه‌شان کم خواهد شد؛ و  اینگونه است  که برایشان سوت و کف می‌زنند.

 

وقتی همه خواب بودند!

 معلوم نیست سیستم ممیزی ارشاد دقیقاً مشغول چه کاری است! به نظر می رسد آقایان ارشاد یا در خواب تشریف دارند یا خود را به خواب زدند، که این طور هرکسی می‌تواند در این کشور مجوز کنسرت و آلبوم بگیرد. از خواننده های زیر زمینی گرفته تا امثال فتنه‌گرانی مثل این آقا! به نظر می رسد حضرات مسؤل سوابق این افراد در فتنه هشتاد و هشت را یکسره از یاد برده اند؛ روزهایی که این آقا و استادش ملت را به تمرد و شورشگری علیه نظام تشویق می‌کردند و با مصاحبه هایشان که در شبکه های ماهواره ای _از رادیوزمانه تا بی بی سی_ پخش می‌شد با تشویش افکار عمومی بر آتش فتنه می‌دمیدند.  نه به آن شوری که برخی از همین آقایان درگذشته خواستار تغییر نام شاهنامه بودند و نه به این بی نمکی که اکنون به هر کس و ناکسی که اسم خود را هنرمند می‌گذارد مجوز می‌دهند.

 

بد نیست به همین مناسبت ببینیم در آثار حضرت «چکامه‌سرا» چه می‌گذرد! منتقدین معتقدند ایشان علاوه بر ادا و اطوار های تصنعی و کوزه‌نوازی های بی‌معنایی که در کنسرت‌هایشان دارند، تبحری خاص در گفتن اباطیلی که نامشان را نه می‌شود شعر گذاشت و نه به قول خودش «چکامه»! دارند. کارشناسان معتقدند این سروده ها تنها تقلیدی‌است ضعیف از اشعار مولانا و حافظ؛ بدون اینکه قواعد و ملزومات آن‌رارعایت کند. به این ترتیب می توان گفت غنای معنا پیشکش! دست‌کم حرفهایی بزنید که معنا داشته باشند!

 

 

به عنوان نمونه می توان به این سروده اشاره کرد: مست مستم، مست مستم، مست مستم، مست مست... مست مستم ساقیا؛ ناخورده مستم ساقیا... پای خم بشکسته دستم ساقیا؛ مست مستم، مست مستم، مست مستم، مست مست (مست مستم) ...!! خدا پدر هوشنگ ایرانی را بیامرزد که اگرچند که به حساب تاریخ از پیشروان شعر نو بود؛ اما دست کم آثارش مثل این سروده ها این چنین دست‌فرسود و بی‌مایه نبود!

 

در اشعار ایشان مدام صحبت و تاکید و تکرار؛ بر روی مسئله می‌گساری و می‌پرستی و نوشیدن شراب است (مانند مثال بالا) که اصلاً با  اصطلاحات عرفانی که قدما به کار می بستند کمترین میانه ای ندارد و تنها صحبت از فعلی حرام است برای قبح شکنی. مانند این قطعه که می‌گوید:

 

ساقیا من که خراباتی و مستم به تو چه؟!

ساغر باده بود بر سر دستم به تو چه؟!

تو به محراب نشینی احدی گفت چرا؟!

من! من که در خانه خمار خمارم به تو چه؟!

بعد از این به جای صفا! با تو جفا! خواهم کرد!!!!
گذر از کوی تو چون باده صبا خواهم کرد!!!!!

 

همچنین نکات دیگری که در این به اصطلاح چکامه‌ها می‌توان یافت بازی با اصطلاحات فلسفی-عرفانی و دینی‌است، که البته هیچ یک  فاقد کمترین محتوایی هستند و تنها شاعر می کوشد تا با به کار بستن آنها یک جورهایی فخر فروشی و یا قبح‌شکنی کند. مثل این شعر که سرکشی از خداوند در آن مشهود است:

 

مــا را که به جز توبه شکستن هنری نیست

بــا زاهــد بی مایـــه نشستن ثمـری نیست!

برخیـــز جز این چاره نداری که در این جـــــــا

جز جام می و مطرب و ساقی خبری نیست!

مـا خانه به دوشیـــــم؛ مـا بـــــاده فروشیـــــم

جـــز بــــــــاده ننوشیــم، ننوشیـــم/ننوشیم!

ما حلقه به گوش، حلقه به گوش، حلقه به گوشیم!!

 

هم چنین در اشعار که ظاهراً مشتمل بر مضامین سیاسی هستند؛ تنها به شعارهایی سطحی و لفظی که غالباً رنگ و بویی کارگری دارند ختم شده، که می‌توان در طراحی های «کته کلویتس» آنها را به وفور دید. مثال رو به رو گوشه ای از اشعار سطحی سیاسی ایشان است:

 

کــه ایــن رســـم فــلک بـاشـد؛

نـه شـاهنشـاه بـشناسد نـه «روحــانــی»!!

مـبـاد آن دم کـه چـنگـیـزی بـپا خـیـزد

کـشـانـد آشـیـانـت را بـه ویــرانـی!

هــمای از خـوانـدن این «فـتـنه» پـروا کــن

چـرا عـاقـل کند کـاری که بـاز آرد پـشـیمـانـی!!

 

حکایتی از فخر فروشی!

آنچنان که منقدین ادبی معتقدند چیزی که در محتوای چکامه‌های شاعر مشهود است به نوعی ادا درآوردن و فخر فروشی است. او را نمی‌توان با صدایش از دیگران جدا کرد، بلکه با آن سبک خودساخته و بی شناسنامه  است که شناخته می‌شود. شاعر در شعرهایش ادعاهای عرفانی می کند و در نهایت اساساً نمی‌تواند از پسِ محتوایش برآید. نکته ی جالب اینجاست که جماعتی که هر زمان صحبت ازهنرمندان ارزشی به میان می‌آمد قیافه گرفته و برچسب هنر حکومتی و هنر دینی بدان می‌زدند و مدعای جدایی هنر از سیاست آنها گوش فلک را می‌درید! در پس پردهی روشنفکر مآبانهی خود حاضرند برای اینکه به نان و نوایی برسند و هوادارانی دور خودشان جمع کنند حاضر اند هر کاری انجام دهند و حتی از خواننده ای که به اعتبار آنها می کوشد تا هنر را با سیاسی کاری بیالآید؛ هم‌پیاله می شوند!

 

سیاسی‌کاری!

حضور ایشان در کنار افرادی همچون «دریا دادور» و «فرشته ملک فرنود» و «یلدا عباسی» در کشور آمریکا، و تمرینِ ساز و آواز در کنار آنها که با پخش فایلهای صوتی و تصویری جلسات مشترک آنها در فضای مجازی همراه بود، باعث شد که چهرهی واقعی او بیش از پیش در نظر همگان آشکار شود. بعد از آن هم برگزاری کنسرتی مشترک به نام «عشق، عقل و آدمی» با دریا دادور در شهر لندن تفکرات واقعی او را نمایانتر کرد.

 

وی بارها با شبکههای ماهوارهای ضدنظام مصاحبه کرد؛ که از جملهی آنها مصاحبه با «شباهنگ» و مصاحبه با «امیر مهیم» شاعر فراری از کشور بود که یکی از برنامهسازان بیبیسی فارسی محسوب میشود. برای مثال وی در گفتگویی با رادیو زمانه (وابسته به پارلمان هلند) صحبت های عجیبی را بیان می‌کند ، وی در پاسخ به سوال مجری که از او در خصوص نام قبلی اش که عربی بود و سپس به «همای پرواز» تغییر کرده؛ می‌پرسد می‌گوید: "زبان عربی آمده که زبان پارسی را نابود کند!!"

 

 

 

کاغذپاره ای  در میان باد

کارشناسان معتقدند آن همه جار و جنجال بی ارزش تر از حبابی روی آب است و بررسی سوابق این فرد نشان می دهد ایشان این قابلیت را دارند که مانند «آفتاب‌پرست» روز به روز رنگ عوض کنند!! اما در کل باید انگشت اتهام را به سمت کسانی گرفت که به چنین آثار مبتذلی اجازه ی انتشار در کشور را می‌دهند. کسانی که شعار اعتدال و میانه‌روی سر می‌دهند اما در میدان عمل افراطی‌ترین سیاست ها را در پیش گرفتند. امثال این افراد مصداق بارز اصطلاح «حزب باد»اند!! به چیز دیگری فکر نمی‌کنند و  یک روز این‌طرفی هستند و یک‌روز آن سوی دیگر! نمی‌شود با گرگ دمبه خورد و با گوسفند گریه کرد! مخاطب بی چاره هم که به نظام فرهنگی کشور اعتماد کرده بعد ازشنیدن این پایه از ابتذال، پشیمان می شود. در این میانه هم تنها چیزی که برای ارشاد و مسؤلینش مهم نیست سرنوشت آیین و فرهنگ این کهن بوم و بر است.


  • محمد حسین پروانه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی